جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی...

ساخت وبلاگ
مردها شاید خودخواه ترین موجودات دنیا باشند. وقتی عاشق می شوند چشمشان را بر روی همه چیز می بندند. باور ندارید؟ همین فرهاد برای کندن کوه نظر شیرین را پرسید؟ یا مثلا مجنون یک بار از خودش سوال نکرد، لیلی دلش می خواهد اینهمه دوست داشته شود و با این عشق آتشین شهره آفاق شود؟ وقتی عاشق می شوید. وقتی تمام هم و غمتان صرف بدست آوردن معشوقه می شود. کمی صبر کنید. این کلم جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی......ادامه مطلب
ما را در سایت جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsajedeqnrd بازدید : 12 تاريخ : شنبه 29 ارديبهشت 1397 ساعت: 22:01

-پس باید منتظر بشی تا یک معجزه به دادت برسه.

+میرسه! مگه من بنده خدا نیستم؟ مگه به خدا اعتقاد ندارم؟ مگه خدای من بزرگ نیست؟ 


پ.ن یک: دیالوگ نویسی

پ.ن دو: من خدایی دارم که داشتنش جبران همه نداشته هاست...


جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی......
ما را در سایت جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsajedeqnrd بازدید : 24 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت: 0:20

"پیچ هر جاده را که رد کنی ، شمعی به تو خواهند داد. هر شمع تو را یک گام به او نزدیک تر می کند. یا بمان و بپذیر شب و سیاهی ات را ، یا برو ، زیرا شمعی به تو خواهند داد." این ها را آن رهنورد به من گفت که چهل سال بود صدایش را می شنیدم. خودش را اما نمی دید جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی......ادامه مطلب
ما را در سایت جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsajedeqnrd بازدید : 9 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت: 0:20

خدمت امام جواد(ع) رسید و گفت:

حالم خوب نیست.از مردم خسته شدم.

تهمت، غیبت...چه کنم؟

بریده ام و نفسم بالا نمی آید....

امام فرمود:

به سمت حسین(ع) فرار کن.

جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی......
ما را در سایت جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsajedeqnrd بازدید : 40 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت: 0:20

آدمی که هیچی نمیگه، نمیگه 

اما یه دفعه دیگه میره و پیداش نمیشه 

بی معرفت نبوده

اون فقط از بقیه صبورتر بوده...همین.

جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی......
ما را در سایت جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsajedeqnrd بازدید : 46 تاريخ : يکشنبه 20 فروردين 1396 ساعت: 11:29

لیلی گفت: پایان قصه ام زیادی غم انگیز است. مرگ من، مرگ مجنون، پایان قصه ام را عوض می کنی؟ 

خدا گفت: پایان قصه ات اشک است. اشک دریاست، 

دریا تشنگی است و من تشنگی ام. تشنگی و آب. پایانی قشنگ تر از این بلدی؟

لیلی گریه کرد. لیلی تشنه تر شد. خدا خندید.

.......

پ.ن: یه پایان تلخ (اگر بعدش زنده بمونی) بهتر از یه تلخی بی پایانه

جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی......
ما را در سایت جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsajedeqnrd بازدید : 58 تاريخ : يکشنبه 20 فروردين 1396 ساعت: 11:29

1.ای رسول،نزدیک است که اگرامت به قرآن ایمان نیاورند،جان عزیزت را از شدت حزن و تاسف بر آنها از دست بدهی(آیه 6 سوره کهف) 2.تمامی چهارده معصوم (ع) از پیامبر اکرم تا حضرت ولی عصر (عج) همگی نور واحدند. یعنی امام حسن عسکری نیز به اندازه پیامبر دغدغه هدایت امت را داشتند. 3.حال چگونه است حال امامی که می داند پس از رفتنش از میان امت، آنها دیگر امامشان را به چشم سر نمی بینند و امام بعد از ایشان یعنی حضرت ولی عصر(عج) در پس پرده غیبت خواهند بود. ولادت امام حسن عسکری (ع) مبارک جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی......ادامه مطلب
ما را در سایت جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsajedeqnrd بازدید : 49 تاريخ : شنبه 14 اسفند 1395 ساعت: 2:08

از این به بعد هر چند وقت یکبار اینجا مطالبی منتشر می شود با یک هدف. انتشار شعار "کل یوم عاشورا". حتما می پرسید الان که محرم و صفر تمام شده. یا اینکه چرا دوست دارید ما همه اش گریه و زاری کنیم؟! اما اینطوری نیست. اتفاقا من می گویم مطالب عمیق و مفهومی عاشورا باید وقتی گفته شود که مردم شور حسینی را دریافت کرده باشند و حالا بخواهند به شعور حسینی برسند. این مطالب را به قول اینستا نشینان با هشتگ! #کل_یوم_عاشورا بخوانید و نشر دهید. شاید سال آینده در ماه محرم اتفاقات خوبی برایمان رقم بخورد. جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی......ادامه مطلب
ما را در سایت جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsajedeqnrd بازدید : 30 تاريخ : شنبه 14 اسفند 1395 ساعت: 2:08

#کل_یوم_عاشورا

جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی......
ما را در سایت جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsajedeqnrd بازدید : 37 تاريخ : شنبه 14 اسفند 1395 ساعت: 2:08

اپیزود اول: یکی از بچه های دانشگاه توی تلگرام پیغام داد که"شما با استاد چوبندیان درس داشتید؟ " قبل از اینکه جواب بدم پشت سرش گفت:"بنده خدا فوت کرده".  اپیزود دوم: داخل حیاط مسجد داشتم دنبال مجلس زنانه می گشتم. داخل  که رفتم ، به محض نشستن یاد حرفش افتادم. سرکلاس می گفت:"من هر وقت به مجالس ختم می روم یک قرآن برمی دارم و می روم یک گوشه ای می نشینم و معنی فارسی آن را می خوانم".قرآن را از توی کیفم درآوردم. به نیت استاد باز کردم و معنی فارسیش را خواندم:"و تنها ذزیه او را در زمین باقی گذاشتیم. و در میان آیندگان برای او نام نیک به جا گذاشتیم. سلام بر نوح در میان جهانیان. ما نیکوکاران را اینگونه پاداش می دهیم. بی تردید او از بندگان مومن ما بود". اپیزود سوم: بلند شدم و به سمت دخترهایش رفتم. گفتم: "تسلیت می گم.ما رو در غم خودتون شریک بدونید". به نظرم مسخره ترین کاری که می شد انجام داد همین بود. اینکه با حالتی بی تفاوت به چشمان سرخ شده دخترهایی که از بس گریه کردن باز نمی شود، زل بزنی و انتظار داشته باشی تو را در غم از دست دادن پدرشان شریک بدانند انتظار بیهوده ایست. آن لحظه یکی از مواقعی بود که ب جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی......ادامه مطلب
ما را در سایت جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsajedeqnrd بازدید : 63 تاريخ : سه شنبه 14 دی 1395 ساعت: 19:05